شیعیان همواره در طول تاریخ قریب به 1400 ساله ی خویش
با الهام از حسین بن علی علیهالسّلام و عزتجویی ایشان در برخورد طاغوت زمان یزید
بن معاویه، عزّت و افتخار خویش را در مبارزه با طاغوتیان زمان خویش جستجو میکردهاند
لذا در این مختصر ما بر آن شدیم تا با بهرهگیری هر چند کوتاه از آیات قرآن کریم
بیانات این امام همام و همچنین روایات دیگر ائمه معصوم به بررسی اجمالی عزت و ذلّت
در آینه آیات و روایات بپردازیم:
الف ـ عزّت در پرتو آیات و روایات
خداوند متعال در قرآن کریم در آیات متعددی، عزّت را
تماماً و بالاصالة از آن خویش میداند[1] و در آیات دیگر آن را بعد از خود، متعلق
به رسول خدا و مؤمنین میداند[2] و نیز میفرماید هر که را خداوند اراده نماید،
عزیز و هر که را بخواهد، ذلیل میگرداند.[3]
در دعای عرفه به نقل از سالار شهیدان میخوانیم که
تمام عزّت و بلند مرتبگی ویژه خداوند است و هر که خدا را دوست بدارد عزیز و الّا
ذلیل خواهد بود.[4] حضرت علی علیهالسّلام در حدیثی ضمن رد هر گونه اعمال سلطهای
میفرمایند: هر عزیزی که تحت قدرت و سلطهای قرار بگیرد ذلیل خواهد بود، همچنین
ایشان در جاهای دیگر هر عزّت غیر خدائی را ذلّت تلّقی نموده و معتقدند طلب عزّت
فقط از خدا شایسته است و هر کس عزّت را به غیر از او طلب کند هلاک خواهد گشت، و
نیز ایشان در جای دیگر میفرمایند هیچ عزّتی بالاتر از بردباری نیست.
هر که میخواهد بدون داشتن مال و ثروت و ایل و تبار عزتمند
گردد میبایست از معصیت الهی دوری و به اطاعت او روی آورد.
امام صادق علیهالسّلام نیز ضمن رفیع دانستن جایگاه
مؤمن و عزّت والای او میفرمایند خداوند اختیار هر کاری را به مؤمن داده به جز این
که او اختیار ندارد خود را ذلیل نماید. و در حدیث دیگری ایشان راستی را مایه عزّت
و نادانی را مایه ذلّت توصیف مینمایند. امام سجاد علیهالسّلام نیز ضمن اهمیت
دادن به اطاعت دادن به اطاعت از اولی الامر، فرمان بردن از فرمان روایان الهی را
کمال عزّت دانستهاند.
ـ موجبات عزّت در پرتو احادیث
1. اطاعت مطلق از خداوند: حضرت علی علیهالسّلام میفرمایند
هر که میخواهد بدون داشتن مال و ثروت و ایل و تبار عزتمند گردد میبایست از معصیت
الهی دوری و به اطاعت او روی آورد. ایشان در تأیید این مطلب در جای دیگر میفرمایند:
خداوند متعال خطاب به داود علیهالسّلام فرمودند: ای داود من عزّت را در اطاعت خود
قرار دادهام در حالی که مردم آن را در خدمت به سلطان جستجو میکنند و لذا آن را
نمییابند پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نیز در حدیثی عزّت را در پروا داشتن از
خداوند میدانند و در حدیث دیگر خوار بودن در برابر حق را به عزّت نزدیکتر میدانند
تا عزّت یافتن به وسیله باطل.
2. قطع طمع از مردم: حضرت علی علیهالسّلام بالصراحة
عزّت را با قطع طمع همراه میدانند. امام صادق علیهالسّلام نیز عزّت را تنها در
خانهای میدانند که اهل آن خانه چشم طمع به دست مردم ندوخته باشند. امام باقر
علیهالسّلام نیز چشم نداشتن به دست مردم را موجب عزّت دینی مؤمن میدانند. همچنین
در حدیث است که لقمان در نصیحت به فرزند خویش فرمود: اگر میخواهی عزّت دنیا را به
دست آوری، طمع خویش را از آن چه مردم دارند قطع کن زیرا پیامبران و صدیّقان به سبب
برکندن طمع خویش به آن مقامات رسیدهاند.
3. در احادیث گوناگون دیگر موجبات عزّت در عواملی
همچون انصاف، بخشش، پایبندی به حق، گذشت، فروتنی، مناعت طبع، توکل، حفظ زبان، فرو
خوردن خشم، شکیبائی، قناعت و غیره آمده است. به عنوان نمونه حضرت علی علیهالسّلام
رفتار منصفانه با مردم را باعث عزّت دانسته و در احادیث دیگر شجاعت و قناعت را از
عوامل نیل به عزّت بر میشمارند، همچنین رسول خدا صلی الله علیه و آله عفو و بخشش
را مایه رسیدن به عزّت و در حدیث دیگر فروتنی و مناعت طبع را مایه عزّت مؤمن میدانند
امام باقر علیهالسّلام نیز توکل به خدا را موجب عزّت مومن میدانند و در جای دیگر
صبر و شکیبائی را مایه عزّت میشمارند.
ـ عوامل پایداری و بقاء عزّت:
در احادیث مختلف از بین بردن طمع و زندگی در تنهائی
را به عنوان دو عامل بقاء، و پایداری عزّت ذکر نمودهاند: امام باقر علیهالسّلام
پایداری عزّت را در از بین بردن طمعجوئی و امام صادق علیهالسّلام تنهائی و دوری
گزیدن از مردم را باعث پایداری بیشتر عزّت ذکر میکنند بدیهی است این حدیث شریف
مغایر با ابعاد اجتماعی اسلام نیست بلکه منظور دل کندن از مردم و نداشتن انتظارات
و توقعات نابجا از مردم میباشد. به یک انسان که جز خدا دل به امید احدی از مردم
نبندد و نه آن که هیچگونه رابطهای با مردم نداشته باشد.
ب ـ ذلّت در پرتو احادیث
در خصوص ذلّت نیز احادیث و روایات بسیاری وارد شده که
به بعض آنها اشاره خواهیم کرد:
امام حسین علیهالسّلام الگو و پرچمدار عزّت آفرینی و
ذلّت ستیزی در نزد شیعیان جهان، در این خصوص مرگ با عزّت را بر زندگی توأم با ذلّت
ترجیح میدهند ایشان در روز عاشورا خطاب به لشگر یزید فرمودند: آگاه باشید که این
ملعون مرا میان دو امر مخیّر کرده است: میان شمشیر و ذلّت، امّا هیهات که من تن به
ذلّت و پستی دهم زیرا که خدا و رسول او و نیاکان و تربیت کنندگان ما هرگز خواری را
نپذیرند و هلاکت زبونانه را بر کشته شدن شرافتمندانه ترجیح ندهند.
امام در روز عاشورا خطاب به لشگر یزید فرمودند: آگاه
باشید که این ملعون مرا میان دو امر مغیّر کرده است: میان شمشیر و ذلّت، امّا
هیهات که من تن به ذلّت و پستی دهم زیرا که خدا و رسول او و نیاکان و تربیت
کنندگان ما هرگز خواری را نپذیرند و هلاکت زبونانه را بر کشته شدن شرافتمندانه
ترجیح ندهند.
از مولای متقیان علی علیهالسّلام نیز عبارتی به همین
مضمون وارد شده است و یا ایشان در جای دیگر ضمن توصیه به قناعت نمودن به اندک،
انسانها را از پذیرش ذلّت و خواری بر حذر میداند امام صادق علیهالسّلام نیز میفرمایند:
خدای متعال اختیار هر کاری را به مومن داده است امّا اختیار خوار کردن خویش را به
او نداده است.
ـ عوامل خوار کننده انسان:
در احادیث مختلف موارد گوناگونی به عنوان عوامل خوار
کننده انسان قلمداد گردیده است از جمله پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بخل
ورزیدن، اشتغال به داد و ستد و رها کردن جهاد در راه خدا را از عوامل خوار کننده
انسان میدانند حضرت علی علیهالسّلام در تبیین عوامل خوار کننده انسان به عواملی
همچون طمع، پرده برداشتن از گرفتاری شخصی در نزد دیگران و عزّت جوئی نزد غیر
خداوند اشاره میفرمایند، امام صادق علیهالسّلام نیز در حدیثی، دلبستگی به زندگی
دنیا را مایه خواری میدانند و در احادیث دیگر ستمگری و ظلم را مایه ذلّت و خواری
بیان میفرمایند، امام حسن مجتبی علیهالسّلام نیز ترس از راستی را مایه ذلّت میدانند.
ـ ذلیلترین انسانها:
در احادیثی از رسول اکرم صلی الله علیه و آله زبونترین
مردم کسی دانسته شده که مردم را خوار نماید، و در حدیث دیگری از حضرت علی علیهالسّلام
آزمندی به دنیا به عنوان خوار کنندهترین مسئله برای انسان تعریف گردیده است. امید
آن که با بهرهمندی هر چه بیشتر از فیوضات و کلمات گهربار این بزرگان پیش از بیش
به دنبال زندگی عزّتمندانه و توأم با رستگاری باشیم.
کلمات قصار امام حسین (ع) :
:: هر کس خدا را بپرستد و خق بندگی او را بجای آورد , خداوند به او بیش از
آنچه می خواهد می رساند .
:: اگر سه چیز نبود , هرگز فرزند آدم سر تسلیم فرو نمی آورد : فقر و نیازمندی ,
بیماری و مرگ .
:: اسقاط تدریجی خدا بر بنده خود , این است که تمام نعمتها را بر او می بخشد و شکر
و سپاس را از او می گیرد.
:: بخیل کسی است که در سلام کردن بخل ورزد. نیز می فرمایند : به کسی که سلام نداده
اجازه صحبت ندهید.
:: کسی از نظر مقام و منزلت بزرگوارتر است که به زرق و برق دنیا در دست هر که باشد
ارزش قائل نشود.
:: هر کس از کار فرو ماند و راه تدبیر بر او بسته شود , کلیدش مداراست.
:: بپرهیز از کاری که برای آن ناچار به عذرخواهی شوی . زیرا مومن نه بدی کند و نه
پوزش طلبد ولی منافق هر روز بدی می کند و عذر می خواهد .
:: خداوندا مرا با احسان خود , فزون طلب منما و با بلا و گرفتاری ادب مکن.
پینوشتها:
1- قرآن کریم: فاطر: 10، یونس: 65، نساء: 138، 139.
2- منافقون، 8.
3- آل عمران، 26.
4- احادیث مربوط به این بخش (عزّت در پرتو روایات) به
نقل از این کتاب میباشد: محمد ری شهری، میزان الحکمه، حمید رضا شیخی، ج 8.،
دارالحدیث، 1379، ص 3734 ـ 3744.
5- احادیث مربوط به این بخش (ذلّت در پرتو روایات)
برگرفته از این کتاب است: محمدی ری شهری، پیشین، ج 4.، صص 1872 ـ 1876.