نویسنده
: مهندس هادی اسماعیلی مدیر عامل شرکت عمران قدس
آنچه
در جهان معاصر به وقوع میپیوندد واقعیاتی است که چند و چون در آن تنها یک فرصتسوزی
خواهد بود اما چرایی در آن لایههای زیرین مطالبات ذهنی و فکری بشر امروز را عیان میسازد
که به هر رو، این رویکرد کاری صواب تلقی میشود. نیاز به تعاملات معمول اجتماعی میان
انسانها، آن هم درست در هنگامهای که سیاههای از آداب و سنن، فرهنگ و قواعد مختلف
جاری در جوامع رقم خورده است، حالا دیگر به مؤلفه ذهنی بشر معاصر تبدیل شده است. رویکردهای
جدید فنآورانه محصول نیازهای گونهگون و روزمره انسانهاست و بر این اساس تغییرات
سیستماتیک در نوع زندگی، اشکال تمدن بشری را نیز تحت تأثیر خود قرار میدهد.
زندگی
در گستره شهرها، همزمان با سیر تحولات تمدن انسانی، پیچیدگیها و تعاریف جدید را با
خود توأم کرده و بر این پایه سیل نظرات و آرا و آرمانها نیز دستخوش دگرگونی شده است.
در نتیجه آن مؤلفههایی که انسان 50 سال پیش در شهر محل زندگیاش در نظر داشت، با پدید
آمدن دوره جدید همخوانی نداشت و انسان شهرنشین مجبور بود که بر اساس فرهنگ جدید شهرنشینی
عمل کند. نسل جدید نسلی نبود که بر مبنای الگوهای پیشین عمل کند. شیوههای شهرنشینی
با توجه به ازدیاد روزافزون جمعیت عوض شد و این تغییر نگاه برای مدیریت شهرهای چند
ده میلیونی چالشهای پیش رو را برای متولیان و مدیران جامعه فزونی بخشید. در این میان
روشهای ساخت و ساز ساختمان و مسکن نیز همزمان با نیازهای جدید عوض شد. شهرها دیگر
امکان وسعت افقی ندارند. هزینهها زیاد شدهاند و بیش از هر چیز نیل به توسعه اقتصادی
در جوامع اجازه گشادهدستی در تملک اراضی را نمیدهد. چرا که فرمولهای جدید اقتصادی
بر پایه دودوتا چهارتای زندگی معاصر شکل میگیرد.
موضوع
بلندمرتبهسازی در الگوهای تازه شهرسازی و شهرنشینی به تبع همین نگاه مطرح شده است
و اگر دیده میشود که مدیران شهری نسبت به این روش اقبال نشان میدهند به دلیل این
است که مجبورند با مدرنیسم از در آشتی درآیند. بافتهای پرتراکم و شلوغ شهری بدون توجه
به خاستگاه و نیازهای افراد، فقط در کلاف سردرگمی و سرسام ناشی از ازدیاد جمعیت گرفتار
میشوند. در شهرهای بزرگی مانند تهران آسیبهای حاصل از بیتوجهی به نیازهای روزافزون
جمعیتی بر کسی پوشیده نیست. برای همین است که زندگی در کلانشهرهایی مانند تهران بسیار
پرمسأله شده است و مدیریت چنین کلانشهری از آن پرمسألهتر. در این میان موضوع انبوهسازی
میتواند گرهگشای معماهای سخت پیشآمده باشند.
این
شیوه بیتردید میتواند جوابگوی بسیاری از خواستهها و توقعات مدیران باشد. نیاز به
تعداد فراوان مسکن و ساختمان، سرعت در اجرا و کم کردن هزینهها تنها بخشی از ظرفیتها
و مزیتهای انبوهسازی است. صد البته نباید فراموش کرد که بسیاری از ما تعریف درست
و مشخصی از انبوهسازی نداریم. چرا که با پیش آوردن این موضوع بلافاصله به یاد ساخت
و سازهای کوچک و شبیه به هم و لانه زنبوریهایی میافتیم که به خطا در تمام سالهای
گذشته برایمان تدارک دیده شد و از آن مصداق انبوهسازی را مراد کردند. برای همین هم
هست که به محض به زبان آوردن ترکیب «انبوهسازی» سیلی از مخالفتها و مقاومتها نیز
عیان میشود.
اکثراً
تصور میکنند که بنا بر تعاریف غلط انتشاریافته انبوهساز کسی است که مجتمعی بالای
بیست واحد میسازد در حالیکه انبوهسازی حقیقی اجرای طرحهایی است که از نظر تعداد
و حجم بسیار بالاتر از این ارقام است و این در حالی است که انبوهسازی دقیقاً اجرای
پروژههایی است که تمام ویژگیهای تکنولوژیک و علمی و منطبق بر زندگی در شهرهای جدید
را با خود همراه دارد. حجم پرتعداد واحدها در انبوهسازی نه تنها زندگی را در شهرهای
پرجمعیت کم دغدغهتر میکند بلکه همواره با گردش بالای مالی و اشتغالزایی فراوان،
برای جامعه ارزش افزوده زیادی را نیز به همراه خواهد داشت.
آثار
زیانبار ساخت و سازهای غیرمهندسی و فارغ از قواعد تکنولوژیک در شهرهای ایران، موضوعی
نیست که بتوان به آن بیتوجه بود. اگر بلندمرتبهسازی و انبوهسازی را با این نگاه
دنبال کنیم که انسانها در این الگو به ورطه روابط سرد انسانی و الیناسیون و از خودبیگانی
و غریبی دچار میشوند، راه به جایی نخواهیم برد. ساختمانها به خودی خود طلسم بیگانگی
بشر امروز را به همراه ندارند. این ضعفهای فرهنگی و اقتصادی و اجتماعی است که جوامع
را به سردی و بیگانگی سوق داده است. آیا وسایل نقلیه پیشرفته و لوکس جدید نسبت به خودروهای
آلاینده و هندلی قدیم، انسانها را از هم دورتر کرده؟
میبینیم
که این یک قیاس به خطاست. تکنولوژی لوازم خود را به همراه دارد و به عبارت درستتر
پدیدههای تکنولوژیک فرهنگ خاص خود را هم باید به همراه بیاورند. در انبوهسازی ساختمان
به معنای حقیقی کلمه موضوعاتی مانند طراحی علمی و دقیق، استفاده از مصالح استاندارد،
سازههای مستحکم، تأسیسات مکانیکی و الکتریکی، ویژگیهای زیستمحیطی و زندگی در بناهای
مرتفع، جزو اصول لحاظ میشوند و پروژههایی که چنین مؤلفههایی را در کنار کاهش هزینه
و بهینهسازی مصرف انرژی و راندمان بالا را با خود نداشته باشند، بدون تردید از دایره
انبوهسازی به مفهوم صرف بیرون خواهند بود.
بر
این اساس بنیاد مستضعفان انقلاب اسلامی و شرکت مادر تخصصی عمران و مسکن ایران با این
رویکرد آستین همت بالا زدهاند تا با همکاری و مساعدت سازمان های ذیربط به صورت کاملا
قانونی و به صورت حرفهای و تخصصی سازوکار بلند مرتبه سازی در ایران را به کمک و مشارکت
فعالان و اندیشمندان صاحبنام داخل و خارج از
تدارک ببینند تا از این طریق برای نخستین بار گام مؤثری در واردات فناوری و
توسعه مباحث تئوریک این حوزه که طبعاً میتواند خروجیهای مثبتی در حوزه اشتغال زایی
و تقویت دانش مرتبط با صنعت داشته باشد، بردارند.
به
قاعده آنچه مهم و حیاتی است این است که مخالفان و منتقدان انبوهسازی باید در نظر داشته
باشند که نمیتوان به اتکای نبود و یا خلاء قوانین اصل صورت مسأله را پاک کرد و از
این ضرورت حیاتی در زندگی کلان شهرها گذر کرد. آیندگان توقع دارند که تصمیمات گذشتگانشان
خردمندانه و فکورانه باشد تاکید می کنم بلند
مرتبه سازی یک ضرورت است و آسمانخراش ها قبل از هر جا سر به آسمان نیاز می سایند.
* این یادداشت در روزنامه دنیای اقتصاد روز چهارشنبه 12 بهمن 94 منتشر شده است