شاید
تصور کنید که مجموعه توچال و فضای آزادش بیشتر برای پیادهرویهای آخر شبش مختص زوجهای
جوان و یا افراد مسن است. اما اگر از آن دست پدر و مادرهای پرانژی هستید که حتی وقتی
از سرکار با خستگی برمیگردند برای بچه هایشان وقت میگذارند، حالا که در یکی از این
شب های ماه رمضان در توچال به سر می برید، و فرزند شما بعد از ده دقیقه مدام از شما
میخواهد بغلش کنید یا کالسکه دوران کودکی اش را همراه خودتان بیاورید تا هروقت خسته
شد بقیه راه را در کالسکه بشیند و یا اینکه عطای پیاده روی را به لقایش ببخشید و از
همان اول خیلی شیک و مجلسی سوار اتوبوس شوید تا یک راست به پای کوه و ایستگاه یک توچال
برسید. در حاشیه "ضیافت آسمان " برنامه هایی وجود دارد که منتظر
است تا فرزند شما را برای امشب خوشحال و سرگرم کند. تا هم انرژی فرزندتان تخلیه شود
و هم شما یک پدر و مادر دوست داشتنی به نظر برسید.
شهربازی آسمانی
برای
بچه ها کوچکی و بزرگی خیلی تفاوت ندارد. حتا اگر چرخ فلک عمو اکبر باشد که در خیابانها
میچرخد و هر پنجشنبه ساعت سه به محله ما میرسد؛ مهم این است که حاصلش هیجان و جیغ
باشد. میخواهد فقط یک چرخ وفلک باشد و یا یک تاب با صدای جیغجیغاش در یک پارک خلوت
و کوچک. هر چند چیزی از خاطرات ما به جا نمانده و تمام وسایل بازی پارک ها پلاستیکی
شده است اما برای کودکان اینها دنیای خاطره است. خیالتان راحت، نیاز به گشتن و پیدا
کردن نیست. شما تصمیم بگیرید که کودکتان به بام تهران ببرید، او خودش اول از همه شهربازی
را پیدا میکند. شاید برای شما یک شهربازی مینیمال شده باشد ولی برای او یک دنیاست.
در این شهربازی سرسره های بادی و دو حوضچه کوچ آب وجود دارد. بچه های برای حوضچه آب
توی صف ایستادند. نوبت به هر کسی که برسد میرود داخل یک کیسه پلاستیکی بزرک که آن
کیسه باد شده و مثل یک توپ بزرگ روی آب غلت میخورد. مسئول غرفه مدام میگوید حداکثر
باید 20 کیلو باشید. بیشتر از بیست کیلو را سوار نمیکنم. محدثه دست مادرش را میکشد
و ازش میپرسد من چند کیلوام؟ محدثه از پشت عینک به مادرش زل میزند. اما مادرش با
خنده می گوید: فکر نکنم بیشتر باشی! اما بچه ها مدام با مسئول غرفه چانه میزنند که
وزنشان کمتر از بیست کیلو است و تپلی بودنشان دلیل نمیشود! که شاید فرجی شود آن ها
هم بتوانند برای یک لحظه هم که شده داخل آن توپ پلاستیکی بزرگ روی آب غلط بخورند. اما
طرف دیگر این شهربازی ترامپولین است. از این تشک هایی که رویش بالا و پایین میپرند.
بازه سنی این قسمت بیشتر است و هرکسی از قسمت های دیگر ناامید میشود به این سمت میآید.
برای همین صف آن از همه طولانی تر است. چند شب است که فوتبال دستی های این قسمت آدم
بزرگ ها را هم به این شهربازی کشانده و در بخش فوتبل دستی هم غوغایی برپاست.
مار و پله روی زمین
در
فضا که قدم میزنی و به غرفه ها سرک میکشی، سرو صدای بچه ها وسط محوطه به گوش میرسد؛
بدون آنکه غرفه ای در کار باشد. یک بازی کوچک و رومیزی در ابعاد بزرگتر! بازی ما رو
پله یک بازی است برای همه نسل ها و فقط برای نسل قبل نیست. بچه های این نسل هم با آن
ارتباط برقرار میکنند. حالا بچه ها میتوانند خودشان جای مهره باشند و خودشان خانههای
صفحه بازی را یکی یکی و بر طبق عدد روی تاس جلو ببرند. دوتا از بچه ها با یک روحانی
جوان شروع به بازی میکنند. چون تاس خیلی بزرگ است و بچه ها نمیتوانند آن را پرتاب
کنند روحانی جوان نوبت هر کسی باشد به جای او تاس را پرتاب میکند. بچه ها یکی یکی
خانه ها را بالا میروند. گاهی نیش میخورند و دوباره به خانه اول برمیگردند و گاهی
از نردبان بالا میروند. انتهای بازی هرکس برنده شد حاج آقا از توی جیبش یک بادکنک
در می آورد و برای برنده با آن یک شکلی در می آورد. اما آن طرف تر از زمین بازی منچ،
یک روحانی دیگری ایستاده که بچه ها دورش را گرفته اند. بچه ها در غرفه رو به رو نقاشی
میکشند و مسئول غرفه به آن ها یک کاغذ میدهد تا بدهند به این روحانی جوان تا برایشان
بادکنک با شکلهای مختلف درست کند. مریم از آن بچه های شری بود که اصرار میکرد تا
برایش با بادکنک سوسک درست کنند. مرد روحانی هرچه گفت سوسک خوب نیست، همه ازش میترسند
و کثیف است مریم قبول نکرد که نکرد. مرد روحانی کلافه از دست این دختر بالاخره یک کلاه
درست کرد به همراه شمشیر و پروانه!
نقاشی رو صورت
بهتر
است اول از همه راهتان را کج کنید به سمت غرفه نقاشی روی صورت بچه ها تا با خیال راحت
از بقیه غرفه ها دیدن کنید. چون همه بچه ها آنجا یا موش شده اند و یا خرگوش. بعد از
اینکه چند دقیقه ای را توی صف ایستادید تا بچه شما هم خرگوش شود میتوانید آن ها را
به غرفه های دیگر هم ببرید. غرفه ای که مخصوص نقاشی است هم با مداد رنگی و هم با پاستل.
یا حتی میتوانید به غرفه دیگری که مخصوص بازی است و یک سری وسایل بازی دارد ببرید
که آنجا بین بچه ها مسابقه هایی هم برگزار میشود مثل مسابقه پرتاب توپ داخل سطل!
غرفه ای برای رباتیک بازها
دو
غرفه «بازی های سنتی» و «بازی ها و سرگرمی ها» پشت شهربازی قرار گرفته و از بهترین
غرفه ها هستند. در آن، هم بزرگتر ها شادند و هم بچه ها! در بازی های سنتی از هر بازی
که در خاطر داشته باشید وجود دارد. از هفت سنگ، یهقول دوقول و لیلی و... مسئولان
غرفه خودشان هم پای بقیه بازی میکنند. یکی از آنها سنگ ها را روی هم چیده و یکی دیگر
با یک توپ در دست از یک فاصله ای قرار است این سنگ ها را به نوبت بزند. سر و صدایشان
آنقدر بلند است که همه را دور خودشان جمع کرده اند. یکی دیگر از مسئولان روبه روی غرفه
ایستاده است و همه دورش حلقه زده اند. توی دستش یک بازی جدید است. یک وسیله ای مانند
دوربین عکاسی که وقتی داخل آن را نگاهی می کنید بازی برایتان سه بعدی میشود. بچه ها
مدام آن را از دست هم میقاپند و پسر جوان که مسئول این چشم های سه بعدی است مدام با
بچه ها کلنجار میرود تا نوبت به همه برسد. اما یک قسمت این غرفه مربوط به روباتیک
و ساخت گلایدر است. نمونه این بازیها روی میزها چیده شده و مسئول این بخش با حوصله
به بچه ها یکی یکی این بازی ها را توضیح میدهد. بیشتر پدر و مادرها از این بازی ها
استقبال میکنند و میخواهند اطلاعات بیشتری در رابطه با آن کسب کنند. مسئول غرفه بروشور
کارهایشان را میدهد و میگوید این بازی ها کلاس های دوره ای دارد که از هفته بعد
در دانشگاه شریف برگزار میشود.
از تیراندازی تا سوارکاری
ناراحت
نباشید؛ لازم نیست تمام وقت خود را به غرفه های کودک اختصاص دهید و با دختر یا پسر
موش شده خود از این غرفه به آن غرفه بروید. فقط کافی است کودک خود را با نقاشی کردن
سرگرم کنید و کمی از غرفه ها فاصله بگیرید. وقتی به سمت شهربازی میروید، دست راست
روی یک تابلو عنوان اسب سواری خورده است. برای چند دقیقه هم که شده مسیرتان را به همان سمت کج کنید تا شما
هم شب شادی را داشته باشید. اینجا هم میتوانید اسب سواری کنید و هم شتر سواری؛ از
آنجایی که پدر و مادرها هیچ وقت تنهایی خوشی نمیکنند و همیشه جایی میروند تا بچه
هایشان هم شاد باشند پس بهتر است بروید دست کودک خود را بگیرید از غرفه نقاشی ها بیرون
بیاوردیش تا او هم اسب سواری کند. دو تا کره اسب کوچک آنجا هست که مختص بچه هاست تا
بتوانند همراه پدر و مادر خود اسب سواری کنند. بعد از اسب سواری سریع راهی که رفته
اید را برنگردید. انتهای مسیر غرفه تیراندازی است. مطمئناً همه به تیراندازی علاقه
زیادی دارند و بارها درذهنشان و یا با اسباب بازی، این کار را انجام داده اند. پس برای
اولین بار هم که شده است یک بار تیراندازی را به صورت واقعی تجربه کنید.