ایها الناس! من از پیش شما میروم. شما در حوض کوثر بر من وارد خواهید شد. از شما سئوال خواهم کرد که چه کردید با دو چیز گرانِ بزرگ، که در میان شما گذاشتم: کتاب خدا و عترت، که اهل بیت من هستند؟ پس نظر کنید که چگونه خلافت من رفتار خواهید کرد در این دو چیز. به درستی که خداوند لطیفِ خبیر، مرا خبر داده است که این دو چیز از هم جدا نمیشوند، تا در حوض کوثر بر من وارد شوند. همانا این دو چیز را در میان شما میگذارم، و میروم. پس سبقت نگیرید بر اهل بیت من، و پراکنده نشوید از ایشان.
تقصیر نکنید در حق ایشان، که هلاک خواهید شد. چنین نیابم شما را که بعد از من از دین برگردید و کافر شوید، و شمشیرها بر روی یکدیگر بکشید بدانید که علی بن ابی طالب، پسر عم و وصی من است. او قتال خواهد کرد بر تأویل قرآن؛ چنان که من قتال کردم بر تنزیل قرآن.ای گروه مردم! نزدیک شده است که من از میان شما غایب شوم. هر که رانزد من حقی باشد، بیاید حق خود را بگیرد؛ای گروه مردم! نیست میان خدا احدی، وسیله یی که به سبب آن خیری بیابد، یا شرّی از او دور گردد، مگر عمل به طاعت خدا. به حق آن خدایی که مرا به حق فرستاده است؛ که نجات نمیدهد از عذاب الهی، مگر عمل نیکو با رحمت حق تعلی. اگر من معصیت کنم، هر آینه هلاک خواهم شد.
ماجرای تخلف از لشگر اسامه
پیامبر اکرم (ص) به خوبی بر اهمیت منطقه شامات و فلسطین که تحت سیطره رومیان قرار داشت. واقف بود و مطمئن بود که دولت نیرومند روم، که شاهد گسترش روزافزون اسلام و قلع و قمع یهودیان فتنه جو و گرفتن جزیه از مسیحیان بوده است، ساکت و آرام نمینشیند و درصدد فرصتی است که ضربهای به حکومت نوپای اسلام بزند. به همین دلیل، پس از مراسم حجة الوداع و ورود به مدینه، سپاهی منظّم برای اعزام به این منطقه آماده کرد و دستور داد بزرگان مهاجران و انصار در آن شرکت کنند. پیامبر اسامه بن زید را که جوانی ۲۰ ساله بود فرمانده این لشکر کرد و بزرگان صحابه همچون ابوبکر، عمر بن خطاب، ابوعبیده بن جراح و سعد بن ابى وقاص را فرمان اکید داد تا هرچه زودتر به فرماندهى زید جوان راهى شوند. همه تاریخ نویسان ومحدثین اهل سنت گفته اند رسول خدا صلی الله علیه و آله به تمام سران مهاجر و انصار امر کرد به فرماندهی أسامة بن زید به جنگ روم بروند. پیامبر پیوسته فرمان حرکت و خروج از مدینه را به لشکر اسامه میفرمود: و در مورد تخلف از لشگر اسامه نهی مؤکد صادر نمود و فرمود: سپاه اسامه را با ساز و برگ روانه کنید، لعنت خدا بر کسی که از همراهی با سپاه سرباز زند. با وجود این امر واضح از جانب رسول خدا) ص. (برخی از صحابه که از سران اصلی کودتای سقیفه بعد از پیامبر(ص) بودند، به طور آشکار و صریح از این امر تخلف کردند.
ماجرای حدیث قرطاس (دوات و قلم)
یکی از درد آورترین حوادث اسلام داستان حدیث قرطاس است. این حدیث در سه منبع مهم اهل سنت (صحیح البخاری، ج. ۳ /صحیح مسلم، ج. ۳ و مسند أحمد بن حنبل، ج. ۱) آورده شده است. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: قلم و دواتی بیاورید تا چیزی بنویسم که بعد از من هرگز گمراه نشوید. از درخواست پیامبر اکرم مشخص میشود که ایشان قصد داشتند مطلب بسیار مهمی را مطرح کنند.
اوّلاً: یک رهبر دلسوز در هنگام رحلت خود. سعی دارد تا مهمترین و کلیدیترین مطالب را بر زبان جاری کند و ثانیاً: این مطلب از چنان اهمیتی برخوردار است که مانعی ابدی برای انحراف مسلمین خواهد بود؛ و موحب میشود که بعد از رحلت آن حضرت حتی دو نفر از مسلمانان هم با یکدیگر اختلاف نداشته باشند. در همین حال یکی از حاضران گفت: پیغمبر را رها کنید این مرد هذیان میگوید! کتاب خدا برای ما کافی است!