به گزارش مرکز روابط عمومی و اطلاع رسانی بنیاد مستضعفان به نقل از قلعه گنج نیوز، گَرد رکود بر زندگی و کسبوکار مردم قلعهگنج نشسته بود. رکودی که پشت تک تک لحظههای زندگی مردم خودنمایی میکرد و نمیگذاشت آب خوش از گلوی مردم پایین برود. آن روزها از مردم اگر میپرسیدی، به یک فعل غمگین میرسیدی: «نداشتن». مردم کار نداشتند. باران و آب و محصول هم نداشتند. کشاورزی رفتهرفته به بنبست میرسید؛ اما یک جمله و یک کلام از سوی رهبر انقلاب کاری کرد تا نبض زندگی، بار دیگر در شهر نمونه اقتصاد مقاومتی به جریان بیفتد. حالا، چند سال بعد از شروع به کار بنیاد مستضعفان در قلعهگنج، بخشی از مشکلات مردم از میان برداشته شده و کسبوکارها یکی پس از دیگری، قوت میگیرد و مردم صاحب شغل میشوند. در ادامه سراغ یکی از همین کسبوکارها رفتهایم. کسبوکاری که قرار بود جمع شود، اما با ورود و آغاز به کار بنیاد در قلعهگنج جانی دوباره گرفت. این شما و این «کلثوم راوند»، بانویی که این روزها سرش به چرخاندن مغازه کوچکش در روستای «گلو» گرم است…
شرحی از گذشته
بقالی کوچک و جمعوجوری در روستا داشت. تصمیم گرفته بود مغازه کوچکش را تعطیل کند. چون ضرر میکرد. جنس زیادی در مغازهاش نداشت. اجناسی هم که در مغازه بود، پاسخگوی نیاز مردم روستا نبود؛ اگر هم پاسخگو بود، مردم قدرت خرید نداشتند و به خرید قسطی عادت داشتند. برای همین مغازه هر روز خالیتر از قبل میشد بدون اینکه پولی به دخل بانوی مغازهدار بیاید. او پس از تعریف کردن شرحی از گذشته به روزهای خوب میرسد.
وام خوداشتغالی، گرهگشا شد
کلثوم راوند از حضور بنیاد مستضعفان در قلعهگنج چنین روایتی دارد: «وقتی بنیاد کارش را در شهرستان قلعهگنج و روستاهای دورواطرافش شروع کرد، من هم مانند بیشتر مردم عضو صندوق روستایی شدم. بعد از مدتی یک میلیون و هشتصد هزار تومان وام گرفتم و خرج مغازهام کردم. اما مشکلات آنقدر قدیمی و وسیع بود که این پول نمیتوانست آنها را از میان بردارد. برای همین به پیشنهاد صندوق، به بنیاد علوی معرفی شدم تا وام خوداشتغالی بگیرم.»
همهچیز درست شد
ثبتنام و حضور در بنیاد و نوشتن طرح برای کسبوکار شروع روزهای خوبش بوده و هست. راوند میگوید: «بخش بزرگی از مغازه به تعمیر نیاز داشت. به اضافه شدن اجناس مورد نیاز مردم هم همینطور. هیچ فروشگاه و مغازه دیگری هم این دور واطراف نبود. برای همین مردم نیاز داشتند تا مغازه من تجهیز شود. این موضوعات را در طرحم نوشتم و تحویل بنیاد دادم. چند وقت بعد تماس گرفند که به بانک برو و کارت را روی غلتک بنداز.»
میخواستم بروم پیکارم اما…
ضامن جور میکند و در مدت کوتاهی وامش آماده میشود. بانوی روستای گلو میگوید: «قسط اول وام ۲۰ میلیون تومانیام را گرفتهام و از بنیاد ممنونم. مغازهام سوتوکور بود و تصمیم داشتم به درش قفل بزنم و بروم پیکارم. وام بنیاد چراغ مغازهام را روشن کرد. با قسط اول وام کمی از اجناس مورد نیاز مردم را خریدم و مغازه را تعمیر کردم. قرار است با قسط دوم هم ترازو، کارتخوان، یخچال و مواد اولیه و اجناس مورد نیاز را بخرم.»
بشتابید…
به زنان روستایی و شهرستان قلعهگنج توصیه میکند از فرصت پیشآمده استفاده کنند. راوند میگوید: هیچوقت برای شروع دیر نیست. قبل از گرفتن این وام، مغازهام مشتری نداشت. اگر هم داشت جنسی که مورد نیازش بود پیدا نمیشد و شکر خدا حالا اوضاع خوب شده. به همه توصیه میکنم از بنیاد وام بگیرند و با راهاندازی کسبوکار شهرستانمان را آباد کنند.»