انسان به دوستداشتنیها و استعدادهایش زنده است. یکی کتاب خواندن را دوست دارد، یکی نواختن موسیقی و گوشدادن بالا و پایین شدن نُتها و دیگری ورزش و دیگری و دیگری و دیگری… تنوع در دوستداشتنیها یعنی به تعداد آدمهای روی زمین استعدادهای مختلف هنری و اجتماعی و ورزشی وجود دارد و موفقیت هر فرد به دنبال کردن استعدادهایش گره خورده. برای همین است که میگویند برای رسیدن به موفقیت، استعدادهایت را دنبال کن… درست مثل «مصطفی صادقی»، جوان پرتلاش محله چیلآباد. او هم به رسم تمام جوانهای موفق، دنبال علاقه و استعدادهایش رفت تا این روزها اسم جوان موفق که میآید همه از او نام ببرند و بگویند: همین مصطفی خودمان را میبینی…
نامش مصطفی صادقی است و رسم زندگیاش در یک کلمه خلاصه میشود: «ورزش». تا دو سال پیش، صاحب باشگاه کوچک استیجاری بود در قلعهگنج. باشگاهی که امکانات زیادی نداشت؛ اما تمام عشق و علاقه مصطفی را در خودجای داده بود. چیزی غیر از این هم انتظار نمیرفت؛ جوان موفق قلعهگنجی دنبال استعدادهایش رفته بود و به آینده اطمینان داشت. همین اطمینان هم آیندهاش را ساخت. او یعنی «مصطفی صادقی» حالا صاحب بزرگترین و مجهزترین باشگاه ورزشی قلعهگنج و شهرستانهای اطراف است. از خودش اگر بپرسی میگوید: وام ۱۵۰ میلیونی بنیاد مستضعفان پشتوانه مالیام شد وگرنه هنوز در همان باشگاه کوچک استیجاری عشق و علاقهام به ورزش را دنبال میکردم. این شما و این جوانی که تمام دغدغههایش رنگ و بوی ورزش دارد.
ورزش، همین و بس!
حتی درس خواندنش هم به ورزش سنجاق شده. کارشناسی تربیت بدنی آموزش و پرورش را دارد و بومی قلعهگنج و محله چیلآباد است. مصطفی صادقی از روزهای گذشته قلعهگنج چنین روایت میکند: «علاقهام به ورزش اندازه نداشت. با تمام کمبودهای ورزشی شهرستان میساختم و بیخیال ورزش نمیشدم. تا اینکه به دانشگاه رفتم. میدانستم که قلعهگنج و روستاهای اطراف، حتی یک باشگاه مجهز بدنسازی و پرورش اندام هم ندارد. تنها بضاعت ورزشی قلعهگنج زمین خاکی فوتبالش بود. برای همین از دانشگاه که فارغ التحصیل شدم، باشگاه بدنسازی کوچکی راهاندازی کردم که امکانات چندانی نداشت. مکان باشگاه استیجاری بود. تصمیم گرفتم باشگاه را گسترش دهم. تصمیم گرفتم و با خودم گفتم پسر کو پشتوانه مالیات؟ میدانی چقدر سرمایه میخواهد این تصمیم تو؟» اما خدا بزرگ بود. خیلی بزرگتر از تصورات من…»
کار راهاندازی بهنام وام بنیاد مستضعفان
«همان روزهایی که با خودم یکی دوتا میکردم، شنیدم بنیاد مستضعفان به بومیها وام میدهد.» مصطفی صادقی در اینباره میگوید: «۱۵۰ میلیون وام گرفتم. از روزی که طرحم را نوشتم و در اختیار مسئولان گذاشتم، ۶ ماه گذشته بود که از بانک سینا خبر دادند وام آماده شده، بیا! قطعه زمینی در قلعهگنج داشتم. برای همین ساختمان استیجاری قبلی را پس دادم و با وامی که از بنیاد گرفتم، مشغول ساختن ساختمان جدید باشگاه در زمین خودم شدم. ۸ ماه طول کشید تا ساختمان تکمیل شد و به شکل باشگاه درآمد. با باقیمانده پول هم امکاناتی مانند کولرگازی، دستگاههای ورزشی مانند تردمیل و … خریدیم. وسایل باشگاه قبلی را هم به باشگاه جدید انتقال دادیم و همهچیز از نو شروع شد تا مجهزترین و بزرگترین باشگاه ورزشی قلعهگنج با وام بنیاد مستضعفان پا بگیرد.»
اختصاصی برای بانوان
باشگاه بزرگ شد و استقبال و ثبتنام کنندهها روز به روز بیشتر از گذشته. مصطفی صادقی دراینباره توضیح میدهد: «قبل از آمدن بنیاد به قلعهگنج، باشگاه ورزشی مختص بانوان در قلعهگنج نبود. برای همین بانوان نمیتوانستند فعالیت ورزشی داشته باشند. اما حالا با راهاندازی این باشگاه، یک سانس، به طور کامل، باشگاه در اختیار بانوان است. روزهای اول استقبال چندانی از سانس بانوان نشد. ابتدا با خودم فکر کردم بانوان قلعهگنجی به ورزش علاقه ندارند. این فکرم اما چند روز بیشتر طول نکشید. چند روز بعد از این فکر و خیالهای ذهنی، ۳۰ نفر از بانوان در باشگاه ثبتنام کردند. به فکر گسترش کارم هستم. میخواهم ساختمانی مانند همین ساختمان بسازم و باشگاه اختصاصی بانوان قلعهگنج را راه بیندازم تا زنان قلعهگنج هم مانند مردان هر ساعتی از روز که اراده کردند، به باشگاه بروند و ورزش کنند. فقط به حمایت مالی نیاز دارم.»
شهر بدون معضل اجتماعی
«ورزش یکی از راههای نجات است. نجات از تمام سختیها و معضلات اجتماعی.» با گفتن این جمله به شادابی ورزشکارها اشاره میکند و میگوید: «پس از راهاندازی باشگاه جدید، استقبال مردان هم برای ثبتنام در باشگاه، به شدت بالا رفت. در باشگاه قبلی، فضای زیادی نداشتیم و تعداد دستگاهها هم محدود بود. اما حالا هیچ مانعی برای ورزش کردن نداریم. سرگرمی و ورزش اوقات فراغت میسازد، برای همین از بنیاد تقاضا دارم، همانطور که تمام قد پشت من ایستاد، از طرحهای ورزشی دیگر هم حمایت کند. از جوانهای ورزشکار و جویای کسبوکار هم درخواست میکنم اگر به ورزش علاقه دارند و استعدادش را هم دارند، به رشتههای دیگر ورزشی فکر کنند. یکی آکادمی پینگپنگ بزند، یکی تنیس و … یک دست من صدا ندارد. حالا که بنیاد از طرحهای خوب حمایت میکند و تک بعدی هم تصمیم نمیگیرد باید همشهریها هم تلاش کنند و در کنار فکر کردن به سود مالی، به فکر قلعهگنج و ارتقای فعالیتهای ورزشی هم باشند. شهری که ورزشکار داشته باشد، معضل اجتماعی ندارد.»
آه از دلخوشیهایی که نیست…
چندین بار در حرفهایش از فوتبال قلعهگنج حرف میزند. مصطفی صادقی میگوید: «قبلا فقط رشته فوتبال و فوتبالیست در قلعهگنج داشتیم اما حالا تکواندو و ووشو و والیبال و پرورش اندام و چه و چه و چه داریم اما تیم فوتبالمان در لیگ استانی حضور ندارد. داشتن تمام این ورزشها و ورزشکارها در قلعهگنج آرزوی من بود که خوشبختانه به آرزویم رسیدم. اما حالا تیم فوتبال قلعهگنج را در لیگ استانی نداریم. تیمی که به دلیل مشکلات مالی از لیگ کنار رفت. استعدادهای فوتبالی در قلعهگنج و شهرستانها و روستاهای اطراف بسیار زیاد است. از بنیاد تقاضا دارم فکری به حال فوتبال قلعهگنج بکند. یک روز دلخوشیمان همین تیم فوتبال بود… حالا هزار و یک دلخوشی ورزشی دارم و دلخوشی اولمان را نداریم. کمکمان کنید، قول میدهیم تیم فوتبال قلعهگنج گل بکارد…»
شادابی، ارمغان ورزش برای مردم
به پایان مصاحبه که میرسد، آرامتر میشود. به نقطهای خیره میشود و از آرزویی روایت میکند که باید به آنهم برسد؛ مانند دیگر آرزوهایش. پسر پر تلاش محله چیلآباد میگوید: «سالها قبل وقتی به شهرهای و استانهای دیگر سفر میکردم و میدیدم که صبحها مردها و زنان در بوستانهای محله خود ورزش میکنند، شادابند و به سن و سال توجه نمیکنند با خودم میگفتم یعنی میشود این همه شادابی و امید به زندگی، روزی در قلعهگنج و میان مردم شهرستان من هم تزریق شود؟ شک ندارم روزی به این آرزویم هم میرسم. از جوانهای همسن و سالم درخواست میکنم تلاش کنند تا شهرمان و زندگی مردمان شهرستانمان آباد شود و به آسایش برسد. اینطوری نمونه میشویم.»
اگر بنیاد نبود…
صادقی صحبتهایش را اینگونه پایان میدهد: «روزی که باشگاه تاسیس شد، ۴ نفر را استخدام کردم. یعنی حالا با خودم ۵ نفر، رزق و روزی خود را از باشگاه داریم. اگر همه کسانی که کسبوکار راه میاندازند، تعدادی از همشهریها را استخدام کنند، ديگر هیچ کارگر فصلی و مرد و زن بیکاری نداریم. از بنیاد هم تقاضا میکنم مبلغ وثیقهای را که برای اعطای وام در نظر گرفته کمتر کند یا حداقل سند زمین، خانه و مکانی که کسب وکار در آن راه افتاده را به عنوان وثیقه قبول کند. خیلی از جوانها ایده برای کسبوکار دارند؛ اماوثیقه ندارند. با تمام این حرفها از بنیاد کمال تشکر را دارم. اگر نبودند، قلعهگنج در روزهای گذشتهاش مانده بود.»